عشق مامانی و بابایی

          ...

دخترکم  مامان وبابا برات یه تولد کوچلو 93/09/12 گرفتن البته زیاد مهمون نداشتیم عمو محمد و خاله مهری و مامان طیبه و بابا محمد بودن البته عزیز جونت و عمه جونات بهشون گفته بودم که نیومدن ولی به هر صورت یه جشن کوچلو گرفتیم شما خیلی خوشحال بودی و لی به دلیل اینکه بعد از مسافرت کمی مریض شده بودی با  مصرف شربت استامینوفن شما رو سر حال نگه می داشتیم و این هم از تزیینات جشن شما      دخ               ...

و اینهم ترنم خانم به خاطر اینکه توی مراکز خرید خسته نشه وسیله نقلیه سوار می شد شهر زیر زمینی کاریز   ساحل کشتی یونانی               ...

دخترکم ، نفسم تولدت مبارک تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر مادرم باشی همیشه کاش که یک سمت ، مادرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی عزیزم امسال به مناسبت تولد شما بابا جون ما رو برای سفر به کیش برد ما رو کلی سورپرایز کرد شما ه...

ترنم خانم امسال برای دومین بار در مراسم عزاداری امام حسین شرکت کرد و کلی تو خونه عزیز جون گندم خراس کرد و کمک کرد و کلی هم از این کار لذت می برد         اینجا هم ترنم خانم خواست شمع روشن کنه و فکر می کرد تولده       و این هم تفاوت پارسال و امسال ترنم گلی ایشالا صد سال زنده باشی و هر سال بتونی توی این مراسم ها شرکت کنی   ...

تولد تولد تولدت مبارک خاله جونی ما خیلی دوستت داریم ترنم خانم کلی توی تولد شما ذوق کرد و رقصید وبرات آهنگ تولد خوند ایشالا صد ساله شی           این هم ترنم خانم در سفر مشهد که با همکارهای مامانش رفته بود     و این هم علیرضا وترنم و صدرا دوستان ترنم و ترنم در مرکز خرید در حال بازی و باز هم ترنم وعلیرضا در حال گشت وگذار در مرکز خرید     ...

تفریحات آخر هفته ترنم گلی که همراه خانواده مادری به جنگل توسکستان رفته بود و کلی آب بازی کرد و لذت برد     و اینجا هم جنگل فرحزاد شاهرود     ...

  وقتی ترنم برای اولین بار موهاش و جمع کرد و از دیدن خودش کلی خوشحال شد  و ذوق کزد               و این هم از ژست های مخصوص ترنم خانم موقع عکاسی       ...

و این هم ترنم خانم در حال بازی در یک مرکز خرید در بابلسر که یه پارک داشت واونجا ترنم خانم کلی بازی کرد و از اونجا بیرون نمی اومد             اینجا هم در حال بالا رفتن برعکس از سرسرهاست               ولی اینجا یه اتفاق بد برای ترنم افتاد وقتی که داشتیم حاضر می شدیم که بریم به سمت شهر نور فلاکس چای روی پای ترنم برگشت و پاش سوخت خیلی وخیلی  بی قراری می کرد       ...